میخواستم یه قصری بسازم
پنجره هاش آبی باشه؛
ولی افسوس که من وتومانشدیم...
نیما
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/11/11 - 22:45
دیدگاه
ParNiyA

!...yadesh bekheyr...!

1392/11/11 - 22:53
noosha

من باشمو تو باشی و یه شب مهتابی باشه...{-128-}

1392/11/11 - 22:57
sofiya

این شعرت منو یاد اون شعره انداخت جدی میگما شوخی نیست یک حمومی من بسازم چل ستون چل پنجره بقیه اشو {-186-}

1392/11/11 - 22:57
noosha

صوفی{-105-}

1392/11/12 - 00:09
nima0bx

صوفی جان ایناشعرنیست...
ایناگوشه هایی ازیه نوستالژیه...
مریم حیدرزاده اس
نه حمومی وحموم ودلاک!!

1392/11/12 - 03:20
sofiya

ای بابا نیما گفتم یاد اون شعر افتادم یه شعر قدیمی هم هستش حالا سرچ میکنم میزارم چرا من امروز هرچی میگم به همه بر میخوره {-128-}

1392/11/12 - 11:38